سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرجی دیگر

سکینه از شادی دور خانه می چرخید، با آمدنت، خانه مان روشن شده بود انگار. این حس را یک بار دیگر هم تجربه کرده بودم، همان زمان که خواهرت آمنه( سکینه) به دنیا آمده بود و حالا تو در آغوشم بودی و شوق مرا مضاعف می کرد گریه های شیرین تو. از برق چشم های بابا حسینت، حال خوبش را می­ فهمیدم. آن قدر خواستنی تو را نگاه می کرد که غبطه می خوردم به تو! پسرکم ! عبداللهِ کوچک مادر! بابایت می گفت پسران من همه باید علی(ع) باشند به عشق پدر و جدشان و این علی، علی کوچکِ من است ،علی اصغرم!

***

هنوز نسیم صحرا که می وزد انگار تازیانه ای است بر صورتم، تازیانه ی غمِ سکوتِ همیشگی ات؛

هنوز دست به گهواره­ ام و لالایی می خوانم برایت... هنوز دلم می خواهد با شیر دادن به تو، خودم را آرام کنم؛

هنوز دلم می خواهد گریه هایت، آرامشِ شبانه ام را بیدار کند و آن وقت در آغوش بگیرمت آرامِ آرام؛

هنوز نگاهم را دوخته ام به دورترین نقطه صحرا، که در آغوش بابا سوار بر ذوالجناح بیایی؛

هنوز نمی دانم سرِ کوچکت بر کدامین نیزه جا خوش کرده یا نه ! خودم دیدم که بابا حسین(ع) با چهره  نگرانش، تو را بعد از خوابِ ابدیت، به انتهای خیمه ها برد و ...

هنوز صدای بابا حسینت، وقتی میانه میدان بود و با خون حنجرِ نازک تو عشق بازی می کرد، در گوشم می پیچد:

"خداوندا! این مصیبت بر من آسان است، چون تو شاهد آن هستی..."

هنوز مانده ام چرا باران شرمنده ات شد...

هنوز خواهرت می آید به دلداری من، غمش را می خواهد از من پنهان کند، ولی نمی داند یک مادر از چشمان فرزند می خواند همه قصه را ...

کاش من و خواهر را تنها نمی گذاشتی مادر به فدایت! بعدِ بابا مرد خانه مان قرار بود تو باشی عزیزکم...

*** 

همین که همسر مولا بوده ای و همسفرش در سفری بی بازگشت، همین که شدت علاقه امام را به تو می دانیم، عزیز هستی برای مان و عزیزتر می شوی وقتی درمی یابیم بزرگی مقامت را رباب بانو! اینکه فاضله بوده ای و محدثه و نامت در زمره زنان راوی حدیث ثبت شده...

شاعره ی زمانت بوده ای و در رثای کوچِ همسفرت مرثیه ها زمزمه کردی: " آنکه را فروغ بخش عالمی بود، به خاک و خون افکندند و تن بی سر او را دفن کردند. خداوند پاداش بسیار به تو عطا کند ای نواده رسول خدا! که با عزت و شرف، سالار شهیدان گشتی و از خسران دور بودی! تو برای من کوهی بلند افراشتی که در پناهت آرام بودم و الطافت نسبت به ما قطع نمی شد. اکنون که تو رفتی، پدر یتیمان چه کسی باشد و دستگیر محرومان که خواهد بود...؟ "

مادرِ داغ دیده! وصف برپایی خیمه عزا و مجالس سوگواری تو، برای مظلوم کربلا را از قول مولایم صادق(ع) خوانده ام که آن قدر مویه کردی که اشک چشمانت خشک شد.

بانوی باعزت! وفاداری ات را مثال زدنی خواندم، گفتی هرگز پس از فرزند رسول خدا (ص) همسری نمی گزینم. دلتنگی هم امانت نداد و در سالگردِ این داغ، سکینه خاتون را تنها گذاشتی و به همسفرت پیوستی.

همراه لحظه های سخت اهل حرم ! رباب خاتون! می گویند عشق مادر و فرزندی پاک ترین عشق هاست و تو به عشق حسین(علیه السلام) دست کشیدی از هر چه علقه بود و علاقه... و حالا عشق حسین(ع) نقشت را تثبیت کرده در عالم...

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

پی نوشت: مرثیه فوق، ترجمه اشعار بانو رباب در مجلس یزید و بعد از دیدن سر امام(ع) است.

منابع:

اصول کافی، جلد1

ریاحین الشیعه، جلد3

محدثات شیعه

پی نوشت: شماره دوم " عقیله" هم به لطف خدا فردا منتشر و برای پخش در دانشگاه آماده می شود. این مطلب هم در این شماره چاپ شده است. دوستان عزیز اگر شبهاتی را که رایج است در فضای دانشگاه بگید ممنون میشم که شماره بعد کار کنیم.

از همه عزیزان و بندگان خوب خدا خواستار دعا هستم به شدت...


نوشته شده در جمعه 92/9/1ساعت 7:15 عصر توسط پرنده نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin