سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرجی دیگر

من همش بهونه آوردم  که

راه خونه تو خیلی دوره

اما عشق تو مثه بارون شد

داره چشمای منو می شوره...

من به عشق تو پر زدم، تا دوباره پیش تو اومدم 

چشم من رو به احساس تو وا شد

قلبم از خودش بی خوده، مثه کفترا هوایی شده

زیر نامه عشق من امضا شد 

 

_مولای مهربانی ها! فقط به خاطر گل یکدانه ات ... دردانه ات ... فقط به خاطر جوادت (علیه السلام) زیر نامه عشق مرا هم امضا کن ... 

_و انتظار کشنده ترین حس قشنگ دنیاست...

_ میلاد علیِ کوچک امام حسین( علیه السلام) هم مبارک 

_ در پست قبلی از اتفاقات خوب گفته بودم که خیلی گذشت از زمانش و فرصت نشد بنویسم متاسفانه ... از خاطره خوب دیدن آدم هایی که با تمام وجودت نفس میکشی از عطر خوبی شان ... در کنار شرمی که چرا دیر امدی به دیدنشان! با چند نفر از دوستان رفتیم خانه با صفا و پر از عشق خانواده های شهدای محدوده ده ونک یعنی دو قدمی دانشگاهمان... و از غفلت م افسوس که چند سال دیر رفتیم ... مهربان بودند و بی توقع مثل همه ادمهای از این جنس و حتی از بچه هایشان  هم چیزی نمی گفتند تا  به قول خودشان یک وقت شاخ و برگ اضافی ندهند به حرف هایشان... و ما سراسر گوش رفته بودیم برای شنیدن... ای کاش هر کداممان چند وقت یکبار سری بزنیم به خانواده های شهدای محله خودمون... یک جمع نقلی و یک کم همت کافی است وقت هم نمیگیرد اصلا

برای شادی روحشان و علو درجات شهیدان مرادیان، قلعه نوعی، صابری، اصفهانی، صادقی و .... فاتحه و صلوات

_از ته دل آروز می کنم برای نشریه مان که رتبه آورد و یک جشن کوچک هشت نفره هم با بچه ها گرفتیم برای خودمان در رستوران ترمه... جنب دفتر نهاد دانشگاه! آروز میکنم که از این رکود مقطعی خارج شود و باز هم سرحال شود این دختر ایران زمین!

برای هم دعا کنیم... خیلی 

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 92/2/31ساعت 10:55 عصر توسط پرنده نظرات ( یک ) |

Design By : Pars Skin