دوباره آمده ام... یعنی تو خوانده ای مرا! روبروی مضجع شریفت ایستاده ام با احترام؛ و با عشق سلام های عشاق را روانه ات می کنم. می دانی که این روزها، همه به ما تبریک می گویند! تو همیشه آبروی ما بوده ای بانو... مرقدت امروز گلباران شده و زیباتر از همیشه در چشمانم می درخشد، هر چه بیشتر می درخشی بغضم می گیرد. حالا وقتش است... زیارت مادر را می آورم از لابلای صفحات کتاب ادعیه و زیارات حرمت، حالا رو به تو سلام می دهم و دلم آرام می گیرد، می توانم زل بزنم به دانه دانه های ضریحت و زیارت مادر بخوانم با اشک با عشق ... بی دغدغه... بغضم می گیرد برای دلم هنوز انگار دیروز است، دیروز شیرینی که مادر دعوت کرد مرا به مدینه و درست روز میلادش!انگار همین دیروز است، دیروزی که در عبور چند سال هنوز تازه است. وقتی میلاد مادر مدینه باشی و مدام بچرخی دور خودت به شوق دیدن مزاری که آرام بگیری بالای سرش و سلام بدهی به سویش ولی دریغ... بغضم می گیرد وقتی یادم می افتد هر جهتی که خواستم ادای احترام کنم و عرض سلامی به مادر، نگهبان نماهای!! مسجدالنبی(ص) دست به سویت دراز کنند و برانندت از صحن مقدس که تو مشرکی! بغضم می گیرد وقتی سکوت روز میلاد مادر گره می خورد در ذهنم به هیاهوی روز میلاد دختر... دختر افتاب! چه خوب است که تو هستی و چه خوب تر که مرا خوانده ای... آخر می دانی درمان بغض بقیعی تو... پی نوشت: با عرض معذرت از دوستان باوفایی که اظهار نگرانی فرموده و ... خلاصه شرمنده ایم این چند خط را هم در مسیر وقتی از قم برمی گشتم نوشتم برای روز دختر که تایپ آن به امشب طول کشید ولی به هر حال دهه کرامت مبارک باشد هر چه داریم از برکت خاندان رحمه للعالمین است و به ویژه نگاه خاص هفتمین یادگار و خانواده پاکش این ایام که مزین است به نام بانو معصومه(س) حضرت شاهچراغ(ع) و هشتمین سرور امام رضا (ع ) مبارک و التماس دعا
Design By : Pars Skin |