درباره امنیت شبکههای اجتماعی اشاره کردید، در مقام مقایسه امنیت این شبکهها با مشابه آنها چه میتوان گفت؟ بعد از افشاگری های اسنودن که اوایل سال جاری اتفاق افتاد تا الآن قریب به 400 میلیون کاربرِ فیسبوک، حساب کاربری خود را حذف کردهاند؛ یعنی سنگینیِ دردِ و ننگِ ادامه عضویت در این شبکه برای آنها آنقدر سخت بوده است که هویت خود را در فیسبوک کشتهاند. البته این تعداد غیر از آنهایی هستند که به نشانِ اعتراض اکانتهای خود را رها کرده و عملاً غیرفعالشدهاند. همچنین طبق گزارش رسمی مارکتینگ لند، همزمان سهام فیسبوک 36 درصد کاهش ارزش داشته است، یعنی بیش از یک سوم کاهش ارزش سهام و نزدیک شدن به مرز ورشکستگی که این مسئله? بسیار مهمی است. لازم به ذکر است یکی از تدابیر هوشمندانهای که دولت تدبیر و امید میتوانست داشته باشد این بود که برای کاربرانی که فیسبوک را رها کردند، جایگزینی معرفی کند تا با تقویت نیروهای متخصص داخلی، امید را نیز در میان آنها افزایش دهد و مقامات ما میتوانستند نسخههای ایرانی شبکههای اجتماعی را با حمایت خود تقویت کنند و با حضور در این شبکهها برند سازی کنند و آن را در سطح وسیع به کاربران مختلف بشناسانند و حتی با راهاندازی زبان های خارجی، برندهای ایرانی را جهانی کنند، درحالیکه در کمال ناباوری و در برابرِ چشمان بهتزده نمونههای داخلی، مقاماتِ ایرانی از رقبا و حتی دشمنانِ کشورشان حمایت کردند و باعث تضعیف سایتهای ایرانی نیز شدند به نحوی که فیسبوک در ایران از رتبه نزدیک به 400 به رتبه زیرِ 100 رسید و نمونه فعال و رقیبِ جدی آن در ایران، یعنی شبکه اجتماعیِ کلوب با بیتدبیری برخی وزرا و مقاماتِ دولتی، با 12 پله سقوط، از 5 به 17 رسید! باید توجه داشت که فیسبوک تا به حال اکانت رسمیِ دو رئیسجمهور و یک نخستوزیر در جهان، صفحه دوستداران مقام معظم رهبری در ایران با 114 هزار پسند و بسیاری اکانتها و صفحاتِ دیگر را به جرم تضعیف اسراییل و نقدِ دولت آمریکا حذف کرده است و البته این حذفیات تنها جزئی از بیش از 52000 موردی است که طبق گزارش رسمی فیسبوک در 6 ماه نخست سال 2013، بدون هیچگونه توضیحی حذفشدهاند! بنابراین خطراتِ استفاده از شبکههای غیر ایرانی مشخص میشود. مدیر یکی از شبکههای اجتماعیِ ایرانی به من میگفت «برای مدتی ششماهه، قسمت انگلیسی زبان شبکه اجتماعی ام را فعال کردم و بعد از مدتی تعداد اعضای انگلیسی زبان شبکه ی من که اکثرا آمریکایی بودند، بیشتر از فارسی زبانها شد، ولی به علت مسائل مالی نتوانستم این روند را ادامه دهم»، این نمونهای است که نشان میدهد ما میتوانیم با فعال کردنِ بخش انگلیسی و عربیزبان سایتهای کاربرمحور و اجتماعیِ ایرانی، نقش خود را در جهانِ امروز افزایش دهیم و بدون تردید کشورهای مسلمان و غیر متعهدها هم از این اقدام استقبال میکنند، زیرا این کشورها به ایران بیشتر از آمریکا اعتماد دارند. البته بنده پیشنهاد داریم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان رئیس جنبشِ عدم تعهد، یک شبکه اجتماعی بینالمللی با به رسمیت شناختنِ حقوق ملتها راهاندازی کند تا نمونه دموکراتیک و مردمی شود در برابر دیکتاتوری مطلق و آپارتاید حاکم بر فیسبوک و اینترنتِ آمریکایی. ضمناً طبق یک گزارش بینالمللی معتبر «WORLD MAP OF SOCIAL NETWORKS » که هر شش ماه یک بار منتشر میشود، چند سال متوالی در ایران تعداد کاربران کلوب بیشتر از فیسبوک اعلام شده است، ضمن آنکه بر اساس آمار و اطلاعاتِ موجود، رقابتِ سنگینی بینِ فیسنما و کلوب وجود دارد که باعث شده فیسنما با ده پله از کلوب پیشی بگیرد. البته تمام گزارشهای بینالمللی قابلِ استناد دیگر نیز همین را ثابت میکند. شبکههای ایرانی قابلیتهای لازم را دارند؟ بله. شبکههای ایرانی امکانات لازم را دارند ولی نقطهضعف همه آنها این است که از همان پلت فرم غربی استفاده میکنند و تنها آن را فارسی سازی کردهاند که باید این نقطهضعف برطرف شود، البته فیسبوک هم نقاط ضعف بسیاری دارد و اکانت رئیس این شبکه چند ماه قبل هک شد! ضمن آنکه فرآیند ارسال اطلاعات در شبکههای داخلی با هزینه پایینتر، کیفیت خدمات بهتر و امنیت بیشتر اتفاق میافتد. به دلیل آنکه شبکههایی مثل فیسبوک با چند واسطه از سرور اصلی در آمریکا ارسال و دریافت اطلاعات را انجام میدهند و امنیت، کیفیت و سرعت پایین تری ارائه میدهند و هزینه بیشتری را نیز به کشور ایران و کاربرانِ ایرانی تحمیل میکنند. از طرفی لازم است برای موفقیت در این مسیرعلل عدم موفقیت خودمان در موتورهای جستوجو و ... را دریابیم. درحالیکه در قسمت سرویسهای وبلاگنویسی برند سازی کردهایم و موفق بودهایم؛ مثلاً بلاگفا تبدیل به برند و با تبلیغات چهرههای شاخص و صداوسیما به خوبی معرفی شده است و نمونههای دیگر نیز با فاصله کمی از آن با هم رقابت میکنند. فکر میکنید در صورت تبلیغات، مردم از این شبکهها استقبال کنند؟ آیا در این شبکهها افراد تقسیمبندی خاصی میشوند؟ تقسیمبندی خاصی وجود ندارد. هر کس میتواند بنا به سلیقهاش از شبکههای مختلف ایرانی استفاده کند، ضمن آنکه باید بین مفهوم بزرگی و فراگیری یک شبکه تمایز قائل شد. برای مثال اگر تعداد دانشآموزان یک مدرسه ایرانی که در شبکه? اجتماعیِ مدرسه خودشان عضو شدهاند را با تعداد همین دانشآموزان در فیسبوک مقایسه کنید، آمار گروه اول بیشتر خواهد بود، پس در آن مدرسه شبکه اجتماعی ایرانی فراگیرتر و بزرگتر است و مقیاسهای نِسبی باید در نظر گرفته شود.همچنین ابزارها به نسبت استفادهای که دارند، مفید هستند نه صرفاً به اندازه تمام قابلیتهایشان. چون ممکن است خیلی از آن قابلیتها نیاز جامعه و کاربران ما نباشد و عملاً کاربرد و سودی برای ما نداشته باشد. لازم است اشارهکنم نرمافزارهایی هست که با یک کلیک میلیونها لایک به یک پست اضافه میکند، مانند نرمافزار پرسونامنیجمنت که توسطِ سازمان سیا طراحی شده و با یک کلیک 19 میلیون و 500 هزار لایک به اکانتِ اوباما اضافه کرده است یا نرمافزارهای بسیار ساده ای وجود دارد که با آنها میتوان در هر چند ثانیه یک اکانت ایجاد کرد، بنابراین قسمت مهمی از آمار و ارقام مخاطبانِ میلیاردی در شبکههای خارجی به دروغ منتشر شده و سرابی بیش نیست. همچنین در شبکههای اجتماعی کوچکتر فضا امنتر است، افراد بیشتر همدیگر را میشناسند، تقلب و سوءاستفاده و آسیبها کمتر خواهد بود و افراد کمتر دچار سردرگمی و اتلافِ وقت میشوند و بزه و بزهکار نیز قابل تعقیب است. باید بدانیم که حقیقتاً ابزارهای وارداتی برای تأمین منافع خود، نیازسازی میکنند. اول سختافزارش وارد کشور میشود که قابلیتهای زیادی دارد، سپس برای اینکه مشتری را به ابزار وابسته کنند، این نرمافزارها را ارائه میکند و مخاطب را معتادِ ابزار میکند. در این فرآیند مخاطب را تحریک کرده و به سمت خودشان میکشانند. این نیازها بعضاً کاذب بوده، جذابیتهای کاذب و حاشیهسازی را به دنبال دارد. بسیار دیدهایمکه خیلی از افراد ابتدا برای ارتباط با دوستان و حتی گروههای علمی عضو میشوند، ولی بعد هدف اصلی را فراموش کرده و به حاشیه کشیده میشوند. راهکار مواجهه منطقی با آسیبهای این شبکهها و پیشگیری از ناهنجاری های ایجاد شده چیست؟ آمریکاییهایی خودشان از نظر فنی، امنیتی، فکری و فرهنگی این شبکهها را نفی کردهاند. در آمریکا عضویت در فیسبوک برای افراد زیر سیزده سال ممنوع است. اوباما به دانشآموزان آمریکایی توصیه میکند که عضو فیسبوک نشوید و فرزندان خودش را نیز از عضویت در این سایت برحذر داشته است. اعتیاد به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، بازیهای رایانهای و... به عنوان چالشی مهمدر جهان مطرح است. در 37 کشور دنیا خرید و فروش بعضی از بازیها مثل خرید و فروش مواد مخدر ممنوع بوده و جرم محسوب میشود و بستر قانونی برای مبارزه با آن وجود دارد. حتی این ابزارها و اساساً اینترنت، سطحبندیِ سِنی میشود و بر اساسِ سنین مختلف ارائه میگردد. در ایران به سادگی متأسفانه این بازیها و نرمافزارها خرید و فروش و استفاده میشوند. از طرفی این محصولات فرآیند تربیت کودکان را مختل میکند، دولت هم دیر اقدام میکند و تنها راه جلوگیری را فیلتر کردن یا بستن آنها میداند که کافی نیست. درباره افزایش پهنای باند و مزایا و معایب آن چه نظری دارید؟ پهنای باند بینالمللی را به علت تحریم باید از واسطهها خریداری کنیم؛ اما باید دید ضرورت آن چقدر است؟ از هر 100 کاربر ایرانی اینترنت 99 نفر برای ارتباط با یک ایرانیِ دیگر از اینترنت استفاده میکنند؛ بنابراین منطق استفاده از پهنای باند بینالملل چیست؟ وقتی میدانیم اپراتورهای بینالمللی سود زیادی در این معامله میبرند و برای همین تبلیغات وسیعی دارند، چون شرایط تحریم ما برای آنها سودآور خواهد بود. درآمدزاترین شرکتهای جهان، شرکتهای آمریکایی و در بین آنها نیز شرکتهای آی تی، صاحب بیشترین درآمد هستند.جالب است بدانید که یک سهم بانک مرکزی آمریکا 16 دلاربوده، درحالیکه یک سهم گوگل 1111 دلار است. این تفاوت قیمت، میزان سود این تجارت را مشخص میکند. با توجه به درآمدزایی صنعت آی تی، بر اساس بررسیها با توسعه آی تی میتوان صد هزار فرصت شغلی در جامعه ایجاد کرد که در حال حاضر ما این فرصت را برای آمریکاییها و چینیها ایجاد کردهایم! علاوه بر آن این شرکتها از کاربران ایرانی سود سرشار به دست میآورند، درحالیکه مالیات نیز نمیدهند و فرار مالیاتی اتفاق میافتد. در بسیاری از کشورهای جهان، برای هر کلیک مالیات میبندند، بر اساس بررسی های انجامشده، درآمد گوگل از کاربران ایرانی در هر ماه 3 هزار میلیارد تومان بوده و در حال حاضر پر بازدیدترین سایت ایرانی، یک سایت آمریکایی است، یعنی گوگل کاربران ایرانی را محصور کرده است. بنابراین این افزایش پهنای باند منطق فنی، اقتصادی و امنیتی ندارد و این کار غیرضروری است. ضمن آنکه از نظر امنیتی هم اشتباه است، چون در صورت افزایش پهنای باند، اطلاعات ما سریعتر و راحتتر به خارج از کشور ارسال میشود و کار را برای جاسوسان اینترنتی بسیار راحت تر و فراگیرتر میکند، درحالیکه اگر پهنای باند داخلی افزایش یابد؛ خیلی مناسب تر است. گرچه هنوز تکلیف پهنای باند داخلی و شبکه ملی اطلاعات مشخص نشده است. بعضی از دوستان فکر میکنند اگر پهنای باند داخلی افزایش یابد، پهنای باند بینالمللی کاهش یافته و این کاهش جایگاه ما را در سطح بینالملل در استفاده از خدمات تنزل میدهد درصورتیکه اساساً این تصور اشتباه است و درصورتیکه بارِ 99 درصدی اضافه استفاده از پهنای باند بینالملل به ترافیک شبکه ملی اطلاعات منتقل شود، 99 درصد از پهنای باند اینترنتِ بینالملل آزادشده و ما شاهد افزایش نزدیک به صد درصدی سرعت و کیفیتِ استفاده از سایتهای غیر ایرانی هم خواهیم بود. بیایید تصور کنیم یک روز صبح اینترنت ما از مبدأ، یعنی آمریکا، قطع شود، چه خواهیم کرد؟ وقتی وابستگی ما در این حد بالاست، امکان هرگونه مشکلی وجود دارد و پایداریِ زیرساختها نیز به شدت زیر سؤال میرود و در نتیجه امکان سرمایهگذاری و برنامهریزی بلندمدت از بین میرود. در حال حاضر همه رگهای ارتباطی ما دست آمریکاییهاست. امروزه یک نوع بردگی در فضای مجازی وجود دارد. بهتر است مفهوم سایبر آپارتاید را مطرح کنم، زیرا در میان کاربران اینترنت تنها 10 درصد کاربران، آمریکایی و 90 درصد غیر آمریکایی هستند، تقریباً این نسبت در فیسبوک هم همین طور است. با این حال، مقر اصلیِ همه سازمانهای اینترنت در آمریکا است و مقررات و قوانینِ ایالاتمتحده آمریکا بر اینترنت حاکم است و بر اساس اعلام دادگاه ایالتی، همه کاربرانِ اینترنت اتباع بیگانه حساب میشوند و دستگاههای و نهادهای امنیتی آمریکا اجازه دارند آنها را کنترل کنند! از طرفی رئیس اینترنت جهانی نیز به عهده یک ژنرال ارتش آمریکاست، یعنی عملاً آمریکاییها یک حکومتنظامی در اینترنت برقرار کردهاند! در واقع یک اقلیت نژادی از آمریکا برای اکثریت کاربران تصمیم میگیرند و هیچ نوع دموکراسی وجود ندارد. حکومت دیکتاتوری مطلقکه قرنهاست در جهان نبوده حتی در دوران هیتلر، اکنون به وسیله آمریکاییها به شکل سایبری اتفاق افتاده است. این حکومت به کسی پاسخگو نبوده، هر کسی که منافعش را تأمین نمیکرد با اشاره یک انگشت و بدون هیچ فرایند و توضیحی از این فضا حذف میکند، هر کسی و محتوایی را اراده کرد، منفور و یا هر فرد یا محتوایی را محبوب میکند. طبق اسناد اسنودن، آنها حتی به دوستان خود هم خیانت کردند؛ در میان کشورهایی که از آنها سرقت اطلاعاتی صورت گرفته، طبق اسناد، ایران رتبه اول به عنوان ناامنترین کشور جهان در فضای مجازی است. بعد هم پاکستان قرار میگیرد. حتی سوریه، افغانستان و عراق که در آنجا امریکا حضور نظامی دارد وضع بهتری دارند و به اندازه اطلاعات ما نتوانستهاند اطلاعات از این کشورها خارج کنند. طبق اسناد اسنودن، 14 میلیارد بسته اطلاعاتی در یک ماه شامل همه مکالمات، ایمیلها و اطلاعات دیگر از ایرانیان سرقت شده است. در همان تاریخ و بر اساسِ همان سند در فرانسه 70 میلیون بسته اطلاعاتی جاسوسی شده بود که رئیسجمهور فرانسه را تا پای استیضاح کشاند ولی متأسفانه در ایران از دیوار صدا اگر شنیدیم، از مجلس مسئولین صدایی در نیامد! که دراینباره باید عمیقاً تأسف خورد. والسلام
Design By : Pars Skin |