سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرجی دیگر

کنارخیابان شریعتی چند موتور سوار دارند دختری را به زور سوار می کنند ...

 

چشم تو فدای همه چشم چرانهای شهر، فدای همه جوانهایی که کنار کهف الشهدا با دوست دخترشان برف بازی می کنند، فدای چشمانی که سر کوچه ها نشسته اند در انتظار شکار، فدای چشم هیز کارمندانی که دنبال صید ارباب رجوع بی سرپرست و جوانند، فدای چشم مدیرانی که به زمینها و امکانات و مزایای پستشان دوخته شده، فدای چشم دخترانی که برای سوار شدن ماشینهای گران قیمت و گردنبند طلایی که شاید سر میز شام از دوست پسرشان هدیه بگیرند، همه کار می کنند....و فدای انتخاب آنهایی که پا روی دوش تو می گذارند تا رئیس شوند و آن وقت ترجیح می دهند برای جلب آرای خاکستری حتی چشم تخلیه شده تو راببینند...

 

کنارخیابان شریعتی چند موتور سوار دارند دختری را به زور سوار می کنند...

 

و چه خوب گفت رهبرت که اگر جوانان امروز، بهتر از جوانان ابتدای انقلاب نباشند، کمتر از آنان نیستند.لیاقت چشمان زیبای محمد ابراهیم همت هم کمتر از این نبود که با گلوله ی صدام متلاشی شود و حالا بعد از 30 سال، چشمان توست که لیاقتی کمتر از آن ندارد که با تیرهای دجال های آهنی پشت بام های تهران خونی شود. خوشا به حالت؛ انگار تنها ایستادی پای خیمه های حسین و یک تنه مانع شدی تا هتاکان، ناموس شیعه را بدرند تا تیرحرمله صفتان بر چشمانت نشست مثل عباس...

 

کنارخیابان شریعتی چند موتور سوار دارند دختری را به زور سوار می کنند ...

 

قیمت این چشم نجات آن دختر نبود که راحت از آن می گویی.این چشم وظیفه داشت سالها به صورت همسرت خیره شود و با نگاه رضایت، دل فرزندت را از نمرات خردادش آرام کند.چشمت را ارزان فروختی به چشم چرانی چند جوان ... حیف آن چشم که می توانست غض بصر و حیا را بیاموزد و حالا زیر تیغ همانهایی است که برایشان ظهر ها نماز می خواندی...

 

کنارخیابان شریعتی چند موتور سوار دارند دختری را به زور سوار می کنند که روحانی جوانی برای کمک به دخترک، به سمت آنان می رود تا مانع شود. شیشه نوشابه ای خرد می شود و چشم راست فرزاد را می درد...پزشک می گوید چشم او تخلیه می شود.روحانی جوان (فروزش)قبل از بیهوشی می گوید:الحمدلله به قیمت یک چشم موفق شدیم ناموس مردم را نجات دهیم!

 

پی نوشت :

اعیاد شعبانیه رو تبریک می گم و برای همه دوستان عزیزم بهترین ها رو می خوام ...

 1.اولین بار که عکس این روحانی رو دیدم  روی پوستری بود  که قرار بود در دانشگاه نصب کنیم  والحق دلخراش بود ، وفتی چند روز پیش یکی از دوستان ایمیلی برایم فرستاد دراین زمینه، با اینکه  مدتی از قضیه گذشته بود ولی به نظرم آمد هنوز جای کار دارد.

2. متن بالا با توجه به همان ایمیل نوشته شده البته با تغییرات .

 


نوشته شده در یکشنبه 90/4/12ساعت 8:28 عصر توسط پرنده نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin