سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرجی دیگر

 

صعود به عشق...


یه دوست باوفا!


ازوقتی یادم میاد،جزمامان وبابام، فقط یه نفربودکه خیلی هواموداشت،خیلی نگرانم بود،همیشه باهام بودوهیچ وقت تنهام نمیذاشت...آره !اون دوست خیلی خوب من بود،ازهمون بچگی...اینگار مهراون از همون اول توقلبم بودودوستی با اون تو گولبولای خونم..!کم کم که بزرگتر شدم،یه ذره فراموشش کردم،خب مدرسه ودرس ودوستای جدیدومتنوع!این کلاس به اون کلاس واین مقطع به اون مقطع..در عوض میدونی اون چی کار میکرد؟!بااینکه خیلی های دیگه رو غیر من میشناخت،ولی مهر ومحبتش رو هیچ وقت نسبت بهم کم نمیکرد.همیشه سراغمو میگرفت و بهم سرمیزد..خلاصه اینکه از اون وفا و مهربی حدواندازه و از من کم مهری و بی وفایی..!گذشت وگذشت تااینکه بادنیاآشناشدم.دوست خوبی بود.اوایل دوستی مون بودوبه غیرخوبی چیزی ازش ندیده بودم.روزبه روز بیشترعاشقش میشدم واونم خیلی بهم نزدیک شده بود.تو تنهاییام همش به اون فکرمیکردم.در عوض اون دوست قدیمی روفراموش کرده بودم.حتی اسمشم داشتم فراموش میکردم.ولی اون...بازم بهم سرمیزد حتی به یاد قدیما منو خونش دعوت کردولی من بازم تحویل نگرفتم.آخه میدونی دنیا تموم وقتمو گرفته بود.این قدر بااون بودم که وقت نمیکردم به کس دیگه ای باشم و فکرکنم.ولی یه روزدیدم دنیا دیگه نیست.بهم خیانت کرد.زمینم زد. بهم پشت کردو رفت..تازه فهمیدم سراب بود..تموم اون وعده وعیدای دوستی ...همه چی خیلی زود تموم شد..اون وقت بودکه صدای دوست قدیمیم تو گوشم پیچیدکه:"مطمئن باش دوستی بهتراز من برای تونیست.." برگشتم پیشش.فکرنمیکردم قبولم کنه ..آخه من تموم پلای پشت سرموخراب کرده بودم..ولی اون منوباآغوش مهربونش استقبال کرد..اون موقع بود که به خودم قول دادم هرجاباشم وباهرکی آشنابشم، دیگه هیچ وقت اونوازیاد نبرم..آخه هیچ دوستی پیدامیکنی که باتموم بی وفاییات بازم باهات دوستی کنه؟!...


رفقااگه تا اینجاشوبودین..حالا بیاتوخلوتمون فکرکنیم به کدوم دوست به کدوم دنیا و داراییهای زودگذرش، دوستی اماممونوفروختیم؟!


نوشته شده در جمعه 86/11/12ساعت 10:56 صبح توسط پرنده نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin