سرزمین شام ....سرزمین محنت و غم..غربت..دلتنگی..گویی بغضی سنگین آسمانش را گرفته بود!رد پای بزرگان در گوشه گوشه اش ...جدمان هابیل...فرزندش زکریای نبی و یحیی بن زکریا(که سرش را از تنش جدا کردند..)رد پای خضر نبی... آنگاه می رسیدی به ال الله ... زینب صبور و رقیه کوچک..راس الحسین... راس الشهدا...سر مبارک ابالفضل العباس..علی اکبر ...حبیب بن مظاهر....سکینه خواهر رقیه...و سکینه خواهر تنی زینب(س)(فرزند علی(ع) و فاطمه(س))...اسماء...فضه...بلال حبشی... همراه! ...همدل با سوختگان! باور کن که در این کوتاه مجال بیش از این نیست. دلم می خواهد با افقی وسیعتر از این کار کنم... و فریاد بزنم که انجا بوی زجر می داد و صبر زینب...
Design By : Pars Skin |