سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرجی دیگر

 

یه سلام به خنکی یه فالوده تابستونی خدمدت دوستای وبلاگی گلم!


عذر تقصیر بابت تاخیر! با دوستا جمکران رفته بودیم .نمی دونم چرا تصمیم گرفتم درباره حج بنویسم!آخه من به تازگی سفر حج دانشجویی بودم!اوایل رجب برگشتیم.  بچه ها چه مهاجرت قشنگی بود چه انتظاری بود انتظار شیرین سفر!فکر میکردی توی بغل خداهستی!چه آغوش مهربونی!


بچه ها وقتی در مدینه بودیم یه چیزی خیلی دلمونو می شکست بغضی که هیچ وقت نترکید!بچه ها خیلی احساس غربت و مظلومیت میکردیم قبرستان بقیع و سکوت اون. سلام های ما که توی گلویمان ماند.دوستای خوبم نمیذاشتن حتی به پیامبرمون سلام بدیم!بچه ها خیلی.....


   وبعد رفتیم مکه ....شکوه عظمت عشق. بچه ها نمیتونم به زبان بیارم...


ایشالا قسمت شما!برید از نزدیک ....  شنیدن کی بودمانند دیدن!


نوشته شده در جمعه 86/11/12ساعت 10:51 صبح توسط پرنده نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin