بهانه هاي زنده ماندن و زندگي کردن فراوانند، فراوان تر از قطره هاي باران بهاري.
احساس مرا ميتواني زير چترهاي آبي درون گلابي هاي با طراوت ببيني،يا در گلبرگ هايي که به زودي عسل ميشوند.
شايد موفقيت هاي تو بهانه اي شده باشد براي نوازنده ي دوره گرد تا آن آهنگ قديمي را بدون لرزش دست بنوازد.
به اميد ديدار آقايمان دانه دانه موهايم را ترتنه ميکنم و روي نيمکتي مينشينم تا شايد براي من هم دستي تکان دهد....
ياعلي