وبلاگ :
فرجي ديگر
يادداشت :
طعم آغوش مهربانت...
نظرات :
3
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بهانه بودن
زمين فقط پنج تابستان به عدالت تن داد و سبزي اين سالها تتمه آن جويبار بزرگ است که از سرچشمه ناپيدايي جوشيد وگرنه خاک را بي تو جرات آباداني نيست تو را با ديدنيهاي مانوس مي سنجم من اگر مي دانستم پشت آسمان چيست تو هماني تو آن بهار ناتمامي که زمين عقيم ديگر هيچگاه به اين تجربت سبز تن نداد آن يکبار نيز در ظرف تنگ فهم او نگنجيدي شب و روز بي قراري پلکهاي توست وگرنه خورشيد به نورافشاني خود اميدوار نيست صبح انعکاس لبخند توست که دم مرگ به جاي آوردي آن قسمت از زمين که نام تو را نبرد يخبندان است اي پهناوري که عشق و شمشير را به يک بستر آوردي دنيا نمي تواند بداند تو کيستي ... سلمان هراتي
سلام بزرگوار
مطلب خوبي بود استفاده کرديم ..
موفق باشيد[گل]