وبلاگ :
فرجي ديگر
يادداشت :
ماجراي يک توفيق
نظرات :
6
خصوصي ،
14
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بچه پرنده
سلام آجي... تو که گفتي من نمي رم... توي دلم گفتم محاله نري....مطمئن بودم که حتما مي ري....خوش به احوالت.... دلم براي خودتو متنات تنگ شده حسابي...... واقعا هم اين ديدار توفيق مي خواد که ما نداشتيم....وقتي با شما وفاطمه وهاجر اون ديدار نصيبم شد.... شما همتون گريه مي کرديد ولي واسه من گريه مفهومي نداشت. براي مني که که بيش از هر کس ديگه اي خودمو پيرو ومطيع آقا نمي دونم.....اگه گريه اي هم باشه بايد از سر توبه و انابه باشه از اين همه نا فرماني.....کي ميشه ببينمت...دلم مي خواد وبلاگم به روز کنم اما نمي دونم چرا نمي مشه. البته به خاطره نويسي ادامه ميدم. اما براي وبلاگ روشون کار نمي کنم.يه دعايي کن در حقم...